مهرناز زندگی مامان وبابا

مسافری رسیده از راه با کوله باری از باران و دلتنگی و طنین آرام گام هایش پیچیده در کوچه‌های شهر … صدایی می‌آید این حوالی ؛ صدای قدم های پاییز …     پاییز را دوست دارم به خاطر غریب و بی صدا آمدنش / رنگ زرد زیبا و دیوانه کننده اش / خش خش گوش نواز برگ هایش / صدای نم نم باران های عاشقانه اش / پاییز را دوست دارم به خاطر رفتنش / خیس شدن زیر بارانش !!!     پاییزت پر از رگبار آرزوهای قشنگ اولین لحظه های پاییزت از نم نم باران خوشرنگ و من آرزومند آرزوهایت . . .   (عکس ها مربوط به پاییز سال 92) ...

این چند روزه خیلی علاقه به عکاسی پیدا کردی تا دوربین رو می بینی از کل خونه عکس میگیری چند تاشو که هنری تر وقابل دیدن بودن برات گلچین کردم تو این پست میذارم تا بعدا از دیدن هنر نمایی های خودت لذت ببری         لباس خودت       لوله بخاری       مودم           عااااااااااشقتم عکاس کوچولو ...

  سلام دختر نازنین خودم بالاخره با یک حرکت انتحاری امشب عروسک اقای نقاش باشی رو هم تموم کردم خیلی خسته نباشم   البته قرار بود به تولدت برسه که با 20 روز تاخیر تموم شد     با اصرار مهرناز خانم پریناز خانم مجبور به ازدواج با ایشون شدن خیلی هم بهم میان ان شالله به پای هم پیر شن   ...

  دنیا صدای گریه کودکی را شنید که امروز تنها بهانه برای خندیدن من است... امروز را با هم لبخند می زنیم تولدت مبارک     عزیزم ، روز تولد تو ، روز تولد تمام شادی های عالم است   و امروز سالروز شاد شدن من به خاطر وجود دوباره توست     تولد 1سالگی       تولد 2سالگی       تولد 3سالگی     الهی جاده زندگیت هموار، آسمان چشمانت صاف و دریای دلت همیشه آرام و زلال باشد و هیچ وقت از دنیا خسته نباشی ...